-
میمیرم برات
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1385 20:22
میمیرم برات نمی دونستی که میمیرم بی تو بدون چشات رفتی از برم تو نمی دونستی که دلم وصله به ناز چشات آرزومه که نمی دونستی که من میمیرم برات عاشقم هنوز نمی خواستی که بمونی یا بسوزی به ساز دلم گفتی من میرم تو می خواستی بری تا فردا ها گل خوشگلم برو راهی نیست تا فردا ها یار خوشگلم سفرت بخیر اگه میری از اینجا تک و تنها تا یه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1385 14:49
* وقتیکه عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست // وقتیکه تو رو در قلب کوچکم جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم // وقتیکه دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم // لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری می کنم بیشتر پی به معنای زندگی می برم // هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست و هرگاه به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 16:56
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 17:33
تو که نیستی تا ببینی من و این دل شکسته تک و تنها توی غربت به امید تو نشسته تو که نیستی تا ببینی منو این دستای خسته یه ورق کاغذ خالی با یه احساس شکسته تو که نیستی تا ببینی منو این روزای غمیگین یه سکوت سرد و وحشی توی لحظه های سنگین تو که نیستی تا ببینی منو دیوارای سنگی فاصله بین منو توست،کاش بگی که برمیگردی تو که نیستی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 17:42
نگاه کن ؛ که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود ؛چگونه سایه ی سیاه و سرکشم اسیر دست آفتاب می شود ....:
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 دیماه سال 1384 00:44
امروزکه میمیرم مرا درگورستان عاشقان به خاک بسپارید کفن مرا سیه کنید تا همه بدانند سیه روز بوده ام چشمانم را باز بدارید تا همه بدانند که چشم انتظار بورم تکه یخی را روی قبرم بگزارید تا به جای معشوقه ام اشک بریزد ... از یکی از دوستام که فراموشم کرده
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1384 20:07
همیشه غمگینترین و رنج آورترین لحظات زندگی آدم توسط همون کسی ساخته میشه که شیرینترین و به یاد مانده ترین لحظه ها را برای آدم ساخته ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 17:42
بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم... همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشدم شوق دیدار تو لبریز شد ازجام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1384 01:39
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 آذرماه سال 1384 12:02
کاغذ سفید تو دستام رو با قدرت فشردم. مچاله شدنش رو تماشا کردم. پشیمون شدم. بازش کردم. خیلی سعی کردم تا صافش کنم. اما کاغذ سفید مثل روز اولش نشد !!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1384 22:19
دست خودم نیست اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست! اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست! دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 آذرماه سال 1384 21:48
در انتظارت خواهم گریست و انتظار کشیدنم را از همگان پنهان خواهم کرد شاید در سکوتی یا شاید در شبی سردو بارانی به انتظارم.......پایان دهی .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 آذرماه سال 1384 18:48
به همه عشق بورز به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچ کس بدی نکن اسپنوزا می خواهم عروسک وار زندگی کنم تا اگر سرم به سنگ خورد نشکشند تا اگر دلم را کسی شکست چیزی احساس نکنم تا اگر به مشکلات زندگی برخوردم بی پروا به آغوش صاحبم که دخترک کوچکی بیش نیست پناه آورم . اما نه ..... چه خوب است که همین انسان خاکی باشم اما سنگ به سرم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1384 01:54
I had e dream … تصوری داشتم ... I dreamed I was walking along the beach with God. خیال کردم که در کنار ساحل با خدا قدم می زنم Across the sky flashed scenes from my life. در آسمان تصویری از زندگی خود را دیدم For each scene, I noticed two sets of footprints in the sand; در هر قسمت 2 جای پا دیدم One belonging to me, and...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 14:52
پیوسته دلم از هوای تو زند جان در تن من نفس برای تو زند دلی در سینه دارم صاف و ساده که طوق عشق بر گردن نهاده
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مهرماه سال 1384 15:31
دوست ندارم که بگویم دوستت دارم دوست دارم بدانی که دوستت دارم
-
دستم بگیر
جمعه 8 مهرماه سال 1384 22:33
دستم بگیر مرا تا فراسوی آسمانها ببر آنجا که فقط خدا باشد و تو باشی و من آنجا که رنگ ها حقیقی اند آنجا که عطر عشق را به راستی میتوان حس کرد دیگر مرا یارای سفر بی یار نیست روزهای بسیاری را بدون تو تحمل کردم و شبانگاهان زیادی را با یادت به سحر رساندم گاه ساعتها به دفترم، نوشته هایم و تصویر تو نگاه کرده ام و سپس فقط آهی...
-
یه خواهش
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 13:02
سلام یه خواهش داشتم وقتی نظر میدین لطف کنین ایمیل آدرس خودتون رو هم بنویسید مرسی ....خدانگهدار.
-
آرزو
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 01:23
هیچ فکرشو کردی چه خوب میشه اگه برگردی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 16:23
باز پاییز است باز این دل از غمی دیرینه لبریز است باز می لرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان باز میریزد فرو بر چهره ام باران باز پاییز است باز این دنیا غم انگیز است باز رنجورم خداوندا پریشانم باز می بینی که بی تابانه گریانم باز پاییز است و هنگام جدایی ها باز پاییز است و مرگ اشنایی ها
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 15:01
دلشکستگی اون قدری طول میکشه که تو بخوای دلتنگی اونقدری طول می کشه که تو اجازه بدی مهم نیست که چه جوری نجات پیدا کنی مهم آینه که چقده ازش درس گرفته باشی بدترین درد انتظاره و بدترین نوع انتظار اونیه که اینقده طولانی بشه که به اصل قرارت شک کنی دلم برات تنگ شده ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 14:17
یه روز تو یه وبلاگ داشتم سرک می کشیدم دیدم تو یکی از مطلباش نوشته بود: این دل انقدر تنگ شد که گرفت * دیگه جای هیچ دلی توش نیست به خودم گفتم آخه یعنی چی شاید شوخی میکنه ولی حالا می فهمم که این دوستم بی خود نمی گفت.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 14:12
توچطور می گی که من برای تو کم بودم منی که عاشق ترین ،عاشق عالم بودم توفقط دیده گریون خواستی من برات قلب پراز خون بودم آخه توفقط یه عاشق خواستی امامن گذشته ازجون بودم توفقط دست نوازش خواستی من سراپاغرق خواهش بودم توهمیشه درپی بهانه ها اما من حدیث سازش بودم آره تویه دل سپرده خواستی چه کنم که سرسپردت بودم تاکه هرگز کسی...
-
عشق؟
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 01:47
خیلی وقته دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست حرف عشق تو را من به کی بگم همه حرف ها که آخر گفتنی نیست فرستاده شده از : سعید
-
سخن
جمعه 18 شهریورماه سال 1384 19:29
هرگز کسی را ناامید نکنید ، شاید امید او همه ی دارایی اش باشد . جکسون براون وصال آغاز هجران است . ژاپنی انسان آفریننده سرنوشت خویش است . زرتشت معنای « همه چیز دانستن » هیچ چیز ندانستن است . ایتالیائی هیاهوی کودکانی که از مدرسه باز میگردند ، زیباترین موسیقی دنیاست . بوبن انسانیت به ظاهر نیست ، بلکه به باطن است . تولستوی...
-
دعوت به همکاری
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 14:49
سلام. کسانی که وبلاگ دارند و مایل به تبادل لینک و لوگو هستند می توانند به من ایمیل بزنند و یا در قسمت نظرات درخواست خود را مطرح کنین. email: alireza_world20002002@yahoo.com منتظرم.
-
زندگی
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 14:23
زندگی زیباست نه در رویا بوسه زیباست نه برای هوس پرنده زیباست نه در قفس دوستت دارم تا آخرین نفس کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد فرستاده شده از سعید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 16:51
مردن هرگز به تلخیِ فراموشیِ یکی بودن دیروز چشمانت رنگی داشت که درونم را به آتش می زد دیروز نگاهم در تو ترسی ایجاد می کرد دیروز لحظه ای دیدنت ، تمام خواسته ام بود امروز چه راحت از کنار هم می گذریم عشق بهانه ای بود برای ادامه دادن به این زندگی بهانه ای کودکانه و شاید ... احمقانه هنوز حضورت را در چشمهایم احساس می کنم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1384 22:37
دل من دست بَردار،دیگه بَسه انتظار دیگه هِی اسمشُ، تو به یاد من نیار اون دیگه نمی یاد ،عمرتُ هَدَر نکن دِلِ من ،دِلِ من ،منو دَر به دَر نکن دل من،دیگه بسه آخه اون که می خوای تو،دیگه نمی یاد باید بدونی که یِه روزی دوباره اون اگه بیاد اونوقت می بینی که اون دیگه حتی تو رو نمی خواد دل من،این جوری،آخه تنها می مونی دل من،غم...
-
من امروز مُردم...
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 23:26
من امروز مردم...بله امروز اولین سالگرده مرگ منه.تعجب اوره ولی واقعیت داره...ساله پیش من تو یه. همچین روزی مردم. زمستون بود .هوا هم زیاد برفی نبود.زیاد سردم نبود.یادمه یه روزه خیلی معمولی.چه کسی می تونست فکر کنه که من بمیرم .حداقل من انتظار چنین چیزی را نداشتم...نه اشتباه نشه می دونم که همه ی شما می دونید مرگ هست اما...