مه آلود

شعر و عاشقانه

مه آلود

شعر و عاشقانه

*وقتیکه عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست // وقتیکه تو رو در قلب کوچکم جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم // وقتیکه دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم // لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری می کنم بیشتر پی به معنای زندگی می برم // هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست و هرگاه به جدایی می اندیشم کنار خود سایه مرگ را می بینم

*روزهای بودنش همه با اوبیگانه بودند. کسی نه شاخه گلی میآورد. نه برایش میخندیدند ونه میگریستند وقتی رفت همه آمدند برایش گل آوردند سیاه پوشیدند وبرایش گریستند شاید تنها جرمش نفس کشیدن بود ازاین غریب تر هم میشه؟

نظرات 3 + ارسال نظر
مرورگر.کام دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 14:50 http://www.moroorgar.com

آخرین اخبار ایران و جهان در بزرگترین آرشیو خبری در ایران. خبر+عکس. :: اخبار را در www.moroorgar.com حرفه ای بخوانید ::

علی جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:43

خیلی خیلی عالی من به واقع این کلمات رو حس کردم و می دونم یعنی چی

علی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 15:23

چرا مطلب جدید نمی نویسی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد