مه آلود

شعر و عاشقانه

مه آلود

شعر و عاشقانه

امروزکه میمیرم مرا درگورستان عاشقان به خاک بسپارید کفن مرا سیه کنید تا همه بدانند سیه روز بوده ام چشمانم را باز بدارید تا همه بدانند که چشم انتظار بورم تکه یخی را روی قبرم بگزارید تا به جای معشوقه ام اشک بریزد ...

از یکی از دوستام که فراموشم کرده

همیشه غمگینترین و رنج آورترین لحظات زندگی آدم توسط همون کسی ساخته میشه که شیرینترین و به یاد مانده ترین لحظه ها را برای آدم ساخته ...

 بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم...

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشدم شوق دیدار تو لبریز شد ازجام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید